این مقاله به تحلیل وضعیت کنونی بازار تکنولوژی می پردازد و با ارائه دلایل مستدل، این باور عمومی که بازار تکنولوژی حباب نیست را به چالش می کشد. در مقابل، نویسنده استدلال می کند که آنچه شاهد آن هستیم، یک بازنگری ساختاری در اقتصاد است که با نوآوری های ملموس، درآمدزایی واقعی و زیرساخت های فیزیکی و دیجیتالی قدرتمند هدایت می شود، نه صرفا سفته بازی.
نوعی خرافه بر بازارها مستولی می شود هر بار که فناوری دوباره اوج می گیرد — گویی هنوز می توانیم پژواک ضعیف سقوط دات کام را از سیم کشی ترمینال های بلومبرگ مان بشنویم. بیست و پنج سال بعد، تحلیلگران هنوز در داده ها شبح می بینند. لحظه ای که نزدک به اوج های جدید نزدیک می شود، فریاد «حباب!» بلند می شود. این کلمه قصد دارد محتاطانه به نظر برسد، اما اغلب فقط حس نوستالژی تنبلی است که لباس خرد پوشیده است. حقیقت پیچیده تر است: بازار تکنولوژی حباب نیست.
آنچه اکنون در حال وقوع است، تکرار Pets.com یا Webvan نیست؛ بلکه یک بازنگری ساختاری در خود واقعیت است. معیارهای قدیمی — نسبت های P/E، مضرب های آتی، نسبت های CAPE — می توانند به شما بگویند که ارزش گذاری ها بیش از حد کشیده اند، اما نمی توانند توضیح دهند که چرا جاذبه بازار تغییر کرده است. وقتی یک اقتصاد شبکه عصبی خود را بازسازی می کند، قطب نماهای قدیمی بی فایده می چرخند. ما در یکی از آن مراحل نادر بازسازی هستیم که در آن درآمد، پذیرش و نوآوری همگی به یکدیگر بازخورد می دهند. بازار تکنولوژی حباب نیست، بلکه یک بازنگری ساختاری است.
نشانه یک حباب واقعی این است که سرمایه از تصور آنچه واقعا می توان ساخت، پیشی بگیرد. آن زمان، باند پرواز همه قول و بدون هواپیما بود. امروز، هواپیماها از قبل در هوا هستند — مراکز داده مانند کوره های صنعتی وزوز می کنند، استنتاج هوش مصنوعی با درآمد واقعی در حال اجراست، سود ابری هر فصل در حال افزایش است. عنصر سفته بازی قطعا وجود دارد، اما لجام گسیخته نیست. این موضوع به یک رنسانس زیرساختی متصل است که هم فیزیکی است و هم دیجیتالی. پس بازار تکنولوژی حباب نیست.
الگویی قدیمی در ریاضیات حباب وجود دارد — رشدی «سریع تر از نمایی» که به خودویرانگری می انجامد. می توانید این منحنی را در لاله، راه آهن، مسکن، و سهام اینترنتی سال 1999 ببینید. اما صعود فعلی کاملا با این هندسه مطابقت ندارد. این بیشتر مجموعه ای از شیب های تند است که توسط عقب نشینی های کنترل شده قطع می شوند — هضم الگوریتمی به جای جنون. این بازار در حال انطباق با قدرت درآمدزایی جدید است، نه شناور ماندن بر اساس صرفا یک داستان. چرخه فقط به این دلیل پر سر و صدا به نظر می رسد که کالیبراسیون در زمان واقعی در حال انجام است.
بافت رفتاری نیز متفاوت است. تب خرده فروشی گسترده ای که به سمت سهام با سرمایه خرد یا سهام رؤیایی بی سود سرازیر شود، وجود ندارد. این شور و هیجان متمرکز است — خوشه ای فشرده از غول های پردرآمد که جریان های نقدی آن ها با حاکمیت ها رقابت می کند. می توانید استدلال کنید که خطر این است که این تمرکز باعث شکنندگی بازار می شود؛ اگر یکی از این غول ها بلغزد، شاخص مانند کابل یک پل خم می شود. اما این شکنندگی ترکیب است، نه توهم ارزش. در واقع، بازار تکنولوژی حباب نیست.
تفاوت کلیدی دیگر اهرم است. حباب ها از اکسیژن قرض گرفته تغذیه می کنند؛ این یکی بیشتر هوای خودش را تنفس می کند. بله، پول نقد ذخیره شده در صندوق های بازار پول وجود دارد، اما بدهی مارجین دیگر آن شتاب دهنده ای که قبلا بود، نیست. افراط امروز روان شناختی است — این باور که هر تراشه یا نقطه کنترل مدل جدید، بهره وری انسانی را بازنویسی خواهد کرد. این باور گاهی اوقات متزلزل خواهد شد، اما سمی نیست؛ این بخشی از هر چرخه فناوری از زمان گوتنبرگ بوده است.
جامعه دانشگاهی سعی کرده کالبدشکافی تبلیغات اغراق آمیز را ترسیم کند — نحوه ی انتشار روایت های نوآوری از طریق شبکه های تحقیقاتی قبل از ورود به بازارها. اما حتی آن مدل ها نیز برای درک پویایی کنونی مشکل دارند. حلقه بازخورد بین علم و سرمایه فشرده تر، سریع تر و کمتر توهم آمیز است. دوران هوش مصنوعی درباره ایمان نیست؛ بلکه درباره بازدهی است که زودتر از موعد مقرر می رسد. در این شرایط، بازار تکنولوژی حباب نیست.
با این حال، این یک داستان افسانه ای نیست. ارزش گذاری بیش از حد واقعی است. انتظارات درآمدی انعطاف پذیر هستند تا زمانی که دیگر نباشند. یک لرزه کلان اقتصادی — سخت گیری های سیاستی، کاهش نقدینگی، یا تغییر ناگهانی احساسات — همچنان می تواند مضرب ها را به شدت فشرده کند. هر معامله گری می داند که کشش بیش از حد به معنای ایمنی نیست؛ بلکه به این معنی است که صعود نیازمند دقت است. با این حال، این نیز درست است که بازارها اغلب آخرالزمان را بیش از حد گران گذاری می کنند.
چرا بازار تکنولوژی حباب نیست: دگرگونی واقعی یا توهم حباب؟
بنابراین وقتی مردم «حباب» را زمزمه می کنند، در واقع در حال سوگواری برای از دست دادن جاذبه ارزش گذاری قدیمی هستند. الگو تغییر کرده و این موضوع کسانی را که حرفه خود را بر اساس اندازه گیری P/E ها در برابر کتاب های تاریخ بنا کرده بودند، آشفته می کند. اما تاریخ نمی تواند آنچه را که هرگز ندیده است، قیمت گذاری کند. دو دهه گذشته شبکه های دیجیتالی را ساخت؛ این دهه درباره آموزش تفکر به آنهاست. این یک حباب سفته بازی نیست — بلکه آغاز موج بعدی بهره وری است. به وضوح می توان گفت که بازار تکنولوژی حباب نیست.
اگر از سال 2000 چیزی آموخته باشیم، این است که حباب ها زمانی می ترکند که روایت از درآمد پیشی بگیرد. تاکنون، روایت توسط درآمد تعقیب می شود، نه برعکس. ارزان نیست، اما واقعی است. قیاس بهتر سال 1999 نیست — بلکه سال 1956 است، زمانی که ترانزیستورها تازه شروع به بازنویسی نظم صنعتی کرده بودند. ما دوباره در چنین لحظه ای هستیم، جایی که خطر نه در داشتن بیش از حد آینده، بلکه در داشتن بسیار کم از آن است. لذا، بازار تکنولوژی حباب نیست.
درک درست: بازار تکنولوژی حباب نیست
بنابراین نه — این یک حباب به معنای کلاسیک نیست. بازار تکنولوژی حباب نیست، بلکه یک مزیت بر اجتناب ناپذیری است. بازار برای تحولی که از قبل در جریان است، از پیش پرداخت می کند. خطر جنون نیست؛ بلکه اشتباه گرفتن شتاب با شکنندگی است. معامله گرانی که ارتفاع را با ناپایداری اشتباه می گیرند، اغلب انقلاب های آرامی را که در زیر پوسته ی اتفاق می افتند، از دست می دهند. و وقتی اصلاح بعدی فرا می رسد، سقوط فانتزی نخواهد بود — بلکه بازنگری قیمت سرعت خواهد بود.
ما دیگر دنبال شبح ها نمی گردیم. ما در حال معامله نقشه راه اقتصاد آینده هستیم.
آنچه اکنون در بازارهای تکنولوژی شاهد آن هستیم، فراتر از یک چرخه سفته بازی است؛ این یک تحول عمیق در ساختار اقتصاد جهانی است که با نوآوری های ملموس و بهره وری های واقعی هدایت می شود. درک این پویایی ها مستلزم نگاهی فراتر از معیارهای سنتی و تمرکز بر نقشه راهی است که اقتصاد آینده را شکل می دهد.




